یار

اشعار سید مصطفی موسوی انابت

یار

اشعار سید مصطفی موسوی انابت

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

خونِ جاری در رود رگ هایم

در آستانه انجماد است

از زمستان فاصله.

تنها گرمای نگاه دی ماهی ات کافیست

تا آتش بگیرد آغوش مردادی ام

در میان وصال آبانی مان .

و تو ای ملکه ی پاییزی من

نگاه ناهیدی تو

میان آبان دلتنگیام چه دلپذیر می تابد 

و چه آرامشی به رویاهای من می سپارد.

دوست دارت سید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۵۰
عاشقت هستم و این زیباترین خصلتم است
و به آن ناز نگاه تو رسیدن هدف خلقتم است
تو بر آنی که نلرزد دل مجنون خودت
همچو لیلی صفتی ات سبب حیرتم است
دوست دارم سخنت ، مست از آوای تو ام
ناز می خوانی و مستانگی از غفلتم است
آه شرمنده که دوستت دارم وجان میدهمت
سیدت هستم و این سبز ترین خلقتم است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۱۲

می شوم یارت که هر دم سر نهم بر دوش تو

تا به آرامش رسم با عطر آن روپوش تو

یاد داری بید مجنون را به زیرش صندلی

صوت اشعارم درست ست بود با آن گوش تو 

عشق بازی درمیان ترم آخر ، جای درس

اینکه میگفتی تو گرگم باش و من خرگوش تو

یاد آن چای و نبات و صبح یک روز لذیذ

با تو همسفر شدن ، بهروز من ،گوگوش تو

شیطنت کردی و در کاغذ نوشتی توله سگ

دادمش بر دختری تا او شود پاپوش تو

سید این بارم برایت شعر دلتنگی سرود

تا بدانی او نخواهد ماند بی آغوش تو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۶