یار

اشعار سید مصطفی موسوی انابت

یار

اشعار سید مصطفی موسوی انابت

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

هر لحظه تو می باری با چهره رویایی

بر قلب من خسته یک پنجره زیبایی


شمع و گل و پروانه با شعر به رقص آید

وقتی که غزل هایم با واژه بیارایی


با یاد لب سرخت ، در گوشه میخانه

من مست شوم با آن از تلخی و گیرایی  


شد لرزه بر اندامم روزی که تورا دیدم

من را بفریب ای دل از راه فریبایی


هرگز من بیچاره از عشق نمی گفتم

تا آنکه تو را دیدم ، آن روز تماشایی


ای پادشه سید ، هنگام غزل گفتن

دریاب منه خسته هنگام توانایی  


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۱۳

هوای قهوه ای کردم ولی مخفی و پنهانی

تو گرمای هوایم را عزیزم خوب می دانی

من وشعروسکوت وحرفهای تازه که هستند

بسان صبح روشن از پس شبهای طولانی

ببخش من را اگر گاهی اسیر کار بسیارم

اگر از یاد بردم روز های سرد آبانی

در این قحطای عشق و دوستی در شهر

یقین دارم که می آید دوباره روز بارانی

تو و یک سال از عمرت که با سید به سر کردی

منو یک سال با عشقم در این شهر خراسانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۵۹