به شعرم واژه های تلخ با انکار می چسبد
هوای شهر تهران و شبی بیدار می چسبد
به حالم بغض می خندد،درونم از تهی سرشار
نگاهم بر سکوت سرد این دیوار می چسبد
در این دنیای نا امید تویی تنها امید من
میان گریه ها لبخند هم انگار می چسبد
میان ظلمت شبهای من ای ماه روشن باش
که نورت در کنار شامگاهِ تار می چسبد
بخواب ای کودک تنهایی و رویای خاموشم
بخواب آرام آرامم ولی بیدار می چسبد
درون سینه ام شعری ست اما تلخ
به کام شاعر غمگین فقط سیگار می چسبد