یار

اشعار سید مصطفی موسوی انابت

یار

اشعار سید مصطفی موسوی انابت

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

نفس می کشم عمیق و دمش باز می دهم

بغض نشسته در گلوی نفس های مرد را


کز می کنم کنار نفس های گرم تو 

دلگرم می کنم دم این حس سرد را


پاییز می رسد ، دل من زرد می شود

می باردم به پای تو گلبرگ درد را


با زل زدن به عکس تو ،من شعر میکنم

آن واژه ای که بر تو نبازد ، نبرد را


نفس می کشم عمیق و دمش گیر می کند

بغض نشسته در گلوی نفس های مرد را

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۴۸

در نگاهت خود به ظاهر مرد کردم

من در درونم آن نباید کرد ، کردم

دانسته بودم بی توبودن مرگ حتمیست

دانستن بی دانشم را سرد کردم

تا در خودم عادت کنم حرفی نگفتم

رفتی و از قلبم خودم را ترد کردم

من همچو زخمی ها پرانم را گشودم

هی ضربه خوردم هی برایت درد کردم

گفتم که آبان می رسی مرداد رد شد

برگان سبزی را که دیدم زرد کردم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۷ ، ۱۰:۵۸

زنده ماندن با خیال مرگ جنگیدن نداشت

این دو روز زندگی اینگونه رقصیدن نداشت

بوسه از لب های تو بودش روزی حسرتی 

سیب بکری بود اما ارزش چیدن نداشت

بعد تو تصویر من را آینه گم کرده بود

حال من حتی برای آینه دیدن نداشت

خود زمین خوردم که تا سرپا شوی آن روزگار

من زمین خوردم ولی آن لحظه خندیدن نداشت

مرگ پایانی شود در روزگار مبهمم

تا که بودی در کنارم مرگ ترسیدن نداشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۴۱