فانوس
سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۴:۱۰ ب.ظ
تا کی برای این دلم امروز و فردا می کنی
درکار سید ، شوهرت ، اما و آیا می کنی
سجاده عشق تو را آیینه بندان می کنم
توبا نگاهت نیمه شب بند ازدلم وامی کنی
از خند و از خشم تو شعر صبوری می چکد
ای جان فدای چشم تو وقتی که بلوا می کنی
هم چشم هایم سوی تو ، هم آینه بر روی تو
زنگار دارد روی من اینگونه رسوا می کنی؟
گفتم به ناهیم شبی ، ماییم در امواج خوف
گفتا یقینم را چنان فانوس دریا می کنی
۹۶/۰۸/۰۹